بعضی چیزها را " باید " بنویسم
نه برای اینکه همه " بخونن " و بگن " عالیه "
برای اینکه " خفه نشم "
همین !!
خدایا
ماهت رو به اتمام است و گناهانم رو به ازدیاد!!
در این ساعات پایان میهمانی
میهمان جاماندهات را با غفران و بخششت بنواز ....
چشمهایت را ببند ،
در دلت با خدا سخن بگو ،
به همان زبان ساده ی خودت سخن بگو ؛
هرچه میخواهی بگو ، او میشنود ...
شاید بخواهی تورا ببخشد ،
یا آرزویی داری ،
شاید دعایی برای یک عزیز و یا شکرش ،
بگو میشنود . . .
این لحظه ی زیبا را برای خودت تکرار کن ؛
پرواز دلت را حس خواهی کرد ...
ناشنوا باش وقتی همه
از محال بـودن آرزوهایت سخن می گویند...
یه نگاه به کفش های قشنگت کن دو عاشق ؛
دو یار که بدون هم جایی نمیرن با هم خاکی
میشن با هم میرن زیر بارون ؛
اگه یکی فدا شد دیگری هم فدا میشه ؛
کاش آدمها از کفشاشون یاد میگرفتند رسم وفاداری و عشق رو
خداحافظ گل لادن، تموم عاشقا باختن.
ببین هم گریه هام از عشق، چه زندونی برام ساختن.
خداحافظ گل پونه، گل تنهای بی خونه.
لالایی ها دیگه خوابی، به چشمونم نمی شونه.
یکی با چشمای نازش، دل کوچیکمو لرزوند.
یکی با دست ناپاکش، گلای باغچمو سوزوند.
تو این شب های تو در تو، خداحافظ گل شب بو.
هنوز آوار تنهایی، داره می باره از هر سو.
خداحافظ گل مریم، گل مظلوم پر دردم.
نشد با این تن زخمی، به آغوش تو برگردم.
نشد تا بغض چشماتو، به خواب قصه بسپارم،
از این فصل سکوت و شب، غم بارونو بردارم.
نمی دونی چه دلتنگم، از این خواب زمستونی،
تو که بیدار بیداری، بگو از شب چی می دونی ؟
تو این رویای سر در گم، خداحافظ گل گندم.
تو هم بازیچه ای بودی، تو دست سرد این مردم.
خداحافظ گل پونه، که بارونی نمی تونه
طلسم بغضو برداره، از این پاییز دیوونه